تعریف تدریس:
از تدریس، همانند یادگیری، تعریفهای متعددی ارائه شده
است. بعضی تدریس را " بیان صریح معلم درباره آنچه باید یاد گرفته شود "
میدانند و گروهی دیگر تدریس را" همورزی متقابلی میدانند که بین معلم و
شاگرد و محتوا در کلاس درس جریان دارد. " گروه زیادی از مربیان، متخصصان
تعلیم و تربیت "فراهم آوردن موقعیت و اوضاع و احوالی که یادگیری را برای
شاگردان آسان کند " تدریس نامیدهاند. از بررسی مجموعه تعاریف ارائه شده
دراین زمینه میتوان نتیجه گرفت که تدریس یک فعالیت است. اما نه هر نوع
فعالیتی، بلکه فعالیتی که آگاهانه و بر اساس هدف خاصی انجام میگیرد،
فعالیتی که بر پایه وضع شناختی شاگردان انجام میپذیرد و موجب تغییر آنان
میشود. عمل تدریس یک سلسله فعالیتهای مرتب، منظم، هدفدار و از پیش طراحی
شده است ؛ فعالیتی که هدفش ایجاد شرایط مطلوب یادگیری است، فعالیتی که به
صورت تعامل و رفتار متقابل بین معلم و فراگیر جریان دارد. این تعریف دو
ویژگی خاص برای تدریس مشخص میکند:
1- وجود تعامل یا رابطه متقابل بین معلم و شاگرد
2- هدفدار بودن فعالیتهای معلم
بنابراین،
اگر فعالیت معلم در کلاس به صورت رفتار متقابل و بر اساس هدف خاص صورت
نگیرد به هیچ وجه مفهوم تدریس به آن اطلاق نخواهد شد. ممکن است معلمی در
کلاس درس صحبت کند یا تمرین حل کند، اما به مفهومی واقعی، تدریس نداشته
باشد ؛ زیرا به فعالیتهای پراکنده و یک جانبه معلم که هیچ گونه تغییری در
شاگردان ایجاد نکند، تدریس گفته نمیشود. تحقیق، اکتشاف، بررسی و پژوهش،
آزمایش و خطا، گوش کردن و خواندن، همه تجربههای متفاوتی هستند که منجر به
یادگیری میشوند و ممکن است در فرایند تدریس اتفاق بیافتند، ولی شرایط لازم
برای کسب چنین تجاربی یکسان نخواهد بود. به طور کل توجه به سه نکته زیر در
جریان تدریس لازم و ضروری است:
1- تدریس باید هدف داشته باشد
2- روش تدریس باید متناسب با هدف و مقصود باشد، یعنی بیان کننده آن چیزی باشد که قرار است یاد گرفته شود.
3- مفاهیم به طریقی ارائه شود یا شرایط تغییر به طریقی فراهم گردد که مطابق فهم و توانایی شاگردان باشد.
نظریههای تدریس و تحلیل آن:
تاکنون
نظریه پردازانی مثل تنیسون، اسکاندورا، لاندا و کیس نظریههای بسیاری در
زمینه تدریس ارائه دادند. با وجود تفاوت بین این نظریهها ولی همه نظریهها
قالب و چهارچوب بزرگتری تحت عنوان یک نظریه جامع تدریس را ارائه کردند.
طرح یک نظریه تدریس هماهنگ
این
طرح از دو بعد تشکیل شده است: بعد اول ؛ نوع مطالعات علمی که خود به
دستههای تحقیقات توصیفی، تجویزی و معیاری تقسیم میشود و بعد دوم ؛ که
مربوط به اهداف تدریس و شیوههای آن است که خود به دو پرسش چه و چگونه
تقسیم میشود.
تحقیقات توصیفی، نه تنها به توصیف و تشریح یک بخش از
واقعیات میپردازند بلکه به توضیح آن نیز اشاره دارند، مطالعات تجربی –
تحلیلی و روانشناسی تربیتی از نوع تحقیقات توصیفیاند. تحقیقاتی که هدفش
استمرار و تحقیق هدفهای نهایی و معیارهای اخلاقی باشد، " تحقیقات معیاری "
نام دارد مطالعات فلسفه تعلیم و تربیت از نوع تحقیقات معیاری است.
تحقیقاتی که بین مطالعات معیاری و توصیفی به منظور حل مسائل مهم و عملی
ارتباط برقرار میکند، " تحقیقات تجویزی " نام دارد. دانش کاربردی، برنامه
درسی، شیوههای تدریس از نوع تحقیقات تجویزی هستند.
برنامه درسی
اگر
در تدریس هدف معینی را به عنوان هدف نهایی (هدف نهایی تدریس) برای شاگرد
در نظر داشته باشیم و اگر موقعیت اولیه (رفتار ورودی) شاگرد را بدانیم
میتوانیم با تفریق این دو از هم محتوای درس یعنی آنچه را باید آموخته شود
تعیین کنیم. محتوای درس میتواند به بخشهای کوچکتر تجزیه شود. بعد از
تجزیه عمل مرتب کردن صورت میگیرد و در نهایت برنامه درسی تدوین میشود.
هدف نهایی تدریس یا حالت مطلوب
برحسب سه جنبه زیر توصیف میشود:
الف – هدف نهایی تدریس را با تعیین مهارتها که به عنوان تکالیف آموزشی کلاس تعریف شدهاند مشخص کنیم.
ب – هدف نهایی تدریس را با رسیدن به آگاهی و معلومات مشخص تعیین کنیم.
ج – هدف نهایی تدریس را با انجام تکالیف و یا حل یک سری عمل محاسباتی یا عمل ابتکاری، اکتشافی متناسب با حل تکالیف تعیین کنیم.
حالت موجود (ابتدایی)
فعالیتهای آموزشی به منظور رسیدن به هدفهای نهایی تدریس با توجه به حالت اولیه
(اطلاعات
پایه) شاگرد امکان پذیر است. شناخت اطلاعات پایه برای تعیین محتوای درس
لازم و ضروری است. آزمونهای معیاری – قراردادی این امکان را به معلم
میدهد تا مجموعه تکالیفی را که شاگرد قادر به انجام دادن آنهاست مشخص کند.
محتوای درس
محتوای
درس دربرگیرنده نیازهای معین و خاصی از شاگردان است که معلم باید هنگام
طراحی برنامه درسی و انتخاب روش تدریس در نظر داشته باشد.
تجزیه و تحلیل محتوای درس و ساخت برنامه درسی
هدفهای
کلی تدریس را میتوان به اهداف جزئی تجزیه کرد. در چنین حالتی فرد نه تنها
میتواند به هدف کلی برسد، بلکه احتمالاً میتواند به هدفهای مختلف دیگر
نیز ارتباط آنها با اهداف کلی است دست یابد که این مطلب در تهیه برنامه
درسی قابل توجه است.
کنشهای تدریس
در عمل تدریس، با توجه به
ویژگیهای فراگیران، کنشهای معینی وجود دارد. بدین معنی که تدریس بر
جریاناتی که در فراگیران رخ میدهد اثر میگذارد. این کنشها را میتوان از
طریق تحقیق و بررسی کشف و تعیین کرد.
6 شرط لازم و ضروری (کنش تدریس) که باید در جریان تدریس در نظر گرفته شوند به شرح زیر میباشد:
1-
انگیزش: یکی از نکات بسیار مهم در یادگیری، وجود محرک برای یادگیری است.
اگر شاگرد انگیزهای برای یادگیری نداشته باشد به ندرت یاد خواهد گرفت.
2-
اطلاعات: یکی از اهداف تدریس، کسب اطلاعات توسط شاگردان است. اطلاعات ممکن
است به اشکال مختلف عنوان شود، مانند دانش و آگاهی در مورد موضوعات مختلف،
اعمال و فرآیندها، تدابیر عملی و سرانجام حل مساله، شاگرد باید برای
دریافت اطلاعات آمادگی و دقت لازم را دارا باشد.
3- به جریان انداختن اطلاعات (پردازش دادهها):
اطلاعات کسب شده توسط شاگردان باید در سه مسیر جریان یابند:
الف – تمام اطلاعات بدست آمده باید روشن و آشکار باشند.
ب – شاگرد باید قادر به تجزیه اطلاعات جدید به قسمتهای کوچکتر و ترکیب این قسمتها با هم نیز بازسازی اطلاعات اصلی و اولیه باشد.
ج
– شاگرد باید از طریق مقایسه قسمتهای کوچکتر با هم، نسبت به ساخت و ترکیب
اطلاعات جدید بینش و شناخت پیدا کند تا از اطلاعات، یک ساخت کلی دریافت و
کشف کند.
4- ذخیره سازی و اصلاح مجدد:
شاگرد باید از طریق کشف تشابهها و تفاوتها و یکپارچگی اطلاعات جدید و قدیم ساختی جدید به وجود آورد یا ساخت قبلی را اصلاح کند.
5-
انتقال اطلاعات:شاگردان باید قادر باشند آنچه را آموختهاند به موارد و
مسائل جدید انتقال دهند. منظور از انتقال کاربرد قانون اصل یا قاعده در
فرآیند فعالیت جدید و یا مقایسه میان اطلاعات و بیان آنها در موارد خاص
میباشد.
کاربرد کنشهای تدریس
1- کنش تدریس برای برانگیختن مطالعه و
تحقیقی که دارای آثار و پیامدهای تعلیم و ترتیب باشد بسیار مفید است. بودن
کنشهای تدریس، امکان یادگیری در مدرسه وجود نخواهد داشت. شناخت کنشهای
تدریس نه تنها در نوع و فعالیت معلمان مؤثر است بلکه در به کارگیری مواد
آموزشی، شرایط تدریس و نوع فعالیت شاگردان تاثیر خواهد داشت.
2- کنشهای تدریس در طراحی آموزشی، کاربرد مؤثر دارد.
3- از کنشهای تدریس میتوان در انتخاب روشها و شیوههای تدریس استفاده کرد.
تفاوت بین تدریس و یادگیری
تدریس
و یادگیری دو فرآیند جدا هستند و هر کدام باین نظریه خاص خود را داشته
باشند. یادگیری در همه جا و همیشه و حتی بدون تدریس صورت نخواهد گرفت. از
طرف دیگر هر تدریسی نیز همیشه منجر به یادگیری نخواهد شد.نظریههای یادگیری
تبیین کننده چگونگی یادگیری و توصیف کننده شرایطی است که با حصول آنها
یادگیری میگیرد، در حالی که نظریههای تدریس باید بیان کننده، و پیش بینی
کننده و کنترل کننده موقعیتی باشد که در آن، رفتار معلم موجب تغییر رفتار
شاگرد میشود. برونر در بحث درباره تفاوت نظریههای تدریس و یادگیری،
نظریههای یادگیری را توصیفی و نظریههای تدریس را تجویزی میخواند. یاد
دادن عبارت است از واداشتن دیگران به توجه و مشاهده، ایجاد ارتباط، به
یادآوردن و سرانجام استدلال کردن. برای درس دادن، کوشش کمتری نسبت به
یاددادن صرف میشود، چنانچه صحبت کردن با مردم آسانتر از علاقمندکردن آنها
به صحبتهای ماست، به نمایش درآوردن یک مهارت ساده تر از تزریق آن در افکار
دیگران است.
عوامل موثر درتدریس:
1- ویژگیهای شخصیتی و علمی معلم
الف ) ویژگیهای شخصیتی معلم و نقش آن در تدریس، بر اساس روابط معلم نسبت به شاگردان به دو گروه تقسیم میشوند:
A)
معلمان شاگردنگر: این گروه از معلمان شاگردان را هسته مرکزی فعالیت خود
قرار میدهند و آنان را محور اصلی فعالیتهای آموزشی میدانند، که خود به دو
دسته شاگرد نگر فردی که به ویژگیهای فردی شاگردان توجه میکنند و
شاگردنگر جمعی که به جمع شاگردان و پرورش جمعی آنها از طریق روانشناسی
پرورشی توجه دارد.
B) معلمان درس نگر: این دسته از معلمان بیشتر
به درس اهمیت میدهند تا به شاگردان. تمام کوشش این دسته بر این است که به
هر طریق شده درس را به شاگردان انتقال دهند و شاگردان موظفند درس را خوب
یاد بگیرند و به معلم پس بدهند که خود به دو گروه کوچکتر " درس نگر علمی " و
" درس نگر فلسفی " تقسیم میشوند. در گروه درس نگر علمی بیشتر به رشتههای
علمی علاقمند هستند و در گروه درس نگر فلسفی بیشتر به مسائل کلی و اجتماعی
میپردازند. در هر دو گروه بالا گرچه شاگردان همه رفتاروعقاید معلمان خود
را اجرا میکنند ولی هیچگونه ابتکار و نوآوری از خود ندارند. از نظر نوع
برخورد معلمان به دو دستهی اقتدارطلب و رفاقت طلب نیز تقسیم بندی میتوان
کرد.
اقتدار طلب: رفتاری است که بیشتر دستوری و امرانه باشد که یا میتواند از روی دلسوزی و نیکخواهی و یا از روی بی اعتنایی صورت پذیرد.
ب) تاثیر شخصیت و رفتار معلم در فرآیند تدریس
برای
شاگردان، عمل و رفتار معلم معیار مناسبی است برای ارزشیابی مطالب و
رهنمودهای او. بنابراین یک معلم خوب باید به شاگردانش درس انسانیت بیاموزد.
معلم باید هنگام تدریس به همه شاگردان توجه کند و درتصمیم گیریها از آنها
نظر خواهی کند. معلم نباید عدالت را فراموش کند و بین شاگردان خود تبعیض
قائل شود. معلم باید وقت شناس باشد، معلم باید الگوی نظم و تربیت باشد و
نیز وضع ظاهری و سخن گفتن معلم باید الگوی مناسبی برای شاگردانش باشد.
ج) تاثیر شخصیت علمی معلم بر فرآیند تدریس
معلم
هر اندازه دارای رفتار انسانی مطلوبی باشد ولی از نظر علمی ضعیف و ناتوان
تلقی شود، مورد قبول شاگردان واقع نخواهد شد. معلمی از نظر علمی قوی است که
به روشهای ارائه محتوا و چگونگی برقراری ارتباط آگاه و بر آنها مسلط باشد و
این نیازمند مطالعه مستمر است. روش تدریس معلم باید متناسب با اصول آموزشی
و پرورشی و خصوصیات شاگردان انتخاب شود.نقش دیگر معلم ایجاد رابطه و پیوند
بین جامعه و مدرسه است. اگر آموزش رسمی با زندگی اجتماعی و حقیقی شاگردان
ارتباط نداشته باشد چندان اهمیت و اعتباری نخواهد داشت و وظیفه معلم انجام
این مهم است. یک معلم خوب علاوه برداشتن محتوای غنی علمی باید از فنون و
مهارتهای آموزشی آگاه باشد. او باید قادربه تحلیل فرآیند آموزشی باشد و با
استفاده از امکانات و تجهیزات موجود روش تدریس خود را انتخاب کند. زیرا
معلمی که بر محتوا مسلط است ولی با روشهای تدریس ناآشناست قادر به فراهم
کردن موقعیت یادگیری برای شاگردان نیست.
2- ویژگیهای شاگردان و تاثیر آن در فرآیند تدریس:
معلم
نمیتواند بدون توجه به ویژگیهای شاگردان، آنان را به کار کردن وادارد
زیرا فعالیتهای عقلی، اخلاقی و اجتماعی شاگرد و تابع اراده معلم نیست.
تدریس معلم باید براساس نیاز، علاقه و توانائیهای ذهنی شاگردان تنظیم شود.
البته به این معنا نیست که شاگردان هر چه دلشان خواست میتوانند انجام
دهند، بلکه به این معناست که فعالیت و کار مدرسه باید مورد علاقه دلخواه
شاگردان باشد. ساخت ذهنی، هوش و تجربههای علمی شاگرد موضوع دیگری است که
در روش تدریس باید به آن توجه شود. بنابراین یک معلم باید برنامه درسی، نوع
و مقدار تکلیف را بر اساس مراحل رشد ذهنی توانائیهای مختلف موقعیت اجتماعی
و اخلاقی شاگردان پی ریزی کند.
3- تاثیر برنامه و ساخت نظام آموزشی در فرآیند تدریس
ساخت
نظام آموزشی هر جامعه اعم از نگرشها، باورها، برنامهها و آیین نامهها
نمیتوانند روش تدریس معلم را تحت تاثیر قرار دهد. در ساخت نظام آموزشی، دو
برنامهی متکی بر اصالت مواد درسی و برنامه هفتگی بر رشد همه جانبه شاگرد و
چگونگی اجرای آنها تاثیرات متفاوتی را در فرآیند تدریس معلم میگذارند.
در
برنامه متکی به اصالت مواد درسی، معلم آزادی عمل و ابتکار چندانی ندارد و
او فقط سعی میکند به تعداد قبولی شاگردان بیافزاید حال آنکه در برنامه
متکی بر رشد همه جانبه شاگرد معلم به علایق و نیازها و توانمندیهای شاگردان
توجه میکنند. واضح است که او میتواند ابتکار و خلاقیت بیشتری در امر
تدریس از خود نشان دهد.
4- تاثیر فضا و تجهیزات آموزشی در فرآیند تدریس
معلم
خوب در شرایط محدود نیز میتواند موثر واقع شود. اما شکی نیست که فضا و
تجهیزات آموزشی مناسب در کیفیت تدریس معلم بسیار موثر است. کثرت شاگردان،
نداشتن میز و نیمکت، عدم نور کافی، نداشتن کتابخانه، آزمایشگاه و.....
میتواند روش تدریس معلم را دچار مشکل کند.
شناخت و تدوین
هدفهای
آموزشی
تا فرد نداند مقصدش کجاست هرگز نمیتواند به گزینش بهترین راه رسیدن به آن
بپردازد.
هدف:وسیلهای است که به فعالیت فرد جهت میدهد و دارای دو ویژگی
توالی و پیش بینی است. ضرورت تعیین و تنظیم هدفهای آموزشی:
اگر
هدفهای آموزشی دقیق وروشن بیان نشوند هیچ مبنای معتبری برای طراحی و
انتخاب مواد ووسایل، محتوا و روشهای آموزشی وجود نخواهد داشت و فعالیتهای
آموزشی و آزمونهای گمراه کننده و عاری از آگاه کنندگی میشوند.
منابع تعیین هدفهاهی آموزشی:
1.
نیاز
فراگیران 2.
نیاز جامعه 3. دیدگاههای
متخصصان
هدفهای صریح آموزشی در سه حیطه طبقه بندی میشوند:
1.حیطه شناختی: 1. دانش 2.فهمیدن(ترجمه-تفسیر –برون یابی) 3.به کار بستن 4.تحلیل 5.ترکیب 6.ارزشیابی و قضاوت
2.
حیطه عاطفی:1.دریافت و توجه کردن 2. پاسخ دادن
3.ارزشگذاری
4.سازماندهی ارزشها 5.تبلور ارزشهای سازمانی
3.حیطه روانی – حرکتی:
1.مشاهده وتقلید 2.اجرای عمل بدون کمک 3.دقت در عمل 4.هماهنگی
حرکات 5.عادی شدن عمل
تلخیص از، روش ها و فنون تدریس - دکتر حسن شعبانی