امیدواریم مطالب و محصولات ارزشمندی در اختیار شما عزیزان قرار داده باشیم.

search

مصطفی جانان کل خلقت و جانش علی است


توضیحات کوتاه:

کیستم من غرق بحر رحمتم(مدح) دوست دار اهل بیت عصمتم پیش از آن کاب و گلم را سختند با تولاّشان دلم را ساختند هر که هستم پاک یا آلوده ام سر به خاک عصمت سوده ام روز اول ...


توضیحات:

کیستم من غرق بحر رحمتم(مدح)
دوست دار اهل بیت عصمتم
پیش از آن کاب و گلم را سختند
با تولاّشان دلم را ساختند
هر که هستم پاک یا آلوده ام
سر به خاک عصمت سوده ام
روز اول انتخابم کرده اند
ذره بودم آفتابم کرده اند
شمع گشتم آب گشتم سوختم
عشق را با شاعری آموختم
شعر من با چاه کوفه هم صداست
نالۀ نشنیدۀ شیر خداست
شعر من یک شعله در جان همه است
آهی از فریادهای فاطمه (سلام الله علیه) است
شعر من در خلوت و در انجمن
از سر بالای نی گوید سخن
شعر من جان رسیده بر لب است
شعله ای از خطبه های زینب است
شعر من نبود حکایتهای نی
نه به ساقی کار دارد نه به می
شعر من آوای چنگ و تار نیست
با خم زلف نگارش کار نیست
هر چه هستم یا ضعیفم یا قوی
در قصیده در غزل در مثنوی
این سعادت از ازل شد قسمتم
من زبان اهل بیت عصمتم
شعر من سوزد درون هر دلیست
ناله زهرا و فریاد علیست
آه دو مظلوم تاریخ بشر
هر یکی از دیگری مظلوم تر
فاطمه از عمق جان فریاد کرد
بارها از امت استمداد کرد
خون دل از دیده در مشجد فشاند
و زپی حجت خطبه خواند
داد از انصار در بیداد خواست
اوس و خزرج را به استمداد خواست
خانه انصار را کوبید شب
هیچکس در پاسخش نگشود لب
عایشه بانگی زد و بر خاستند
در جوابس لشکری آراستند
پاسخش دادند در قول و عمل
حاصلش شد جنگ خونین جمل
ای بسا خون گشت جاری بر زمین
ریخت سرها از یسار و از یمین
عایشه چون دشمن شیر خداست
امت از هر گوشه با او هم صداست
پاسخ زهرا که یار حیدر است
قتل محسن بین دیوار و در است
کیست حیدر حُسن ذات کبریا
کیست حیدر نفس ختم الانبیا
کیست حیدر جود از او کامل شده
هل اتی در شأن او نازل شده
کیست حیدر آنکه حق را لمس کرد
با سر انگشت رد شمس کرد
کیست حیدر آنکه جان را ترک گفت
در خطر جای رسول الله خفت
کیست حیدر آنکه در حال نماز
تیر از پایش درآوردند باز
کیست حیدر آنکه در جنگ احد
یک تنه یار رسول الله شد
کیست حیدر آنکه روز کار زار
از خدا شد هدیه بر او ذوالفقار
کیست حیدر آن که ختم المرسلین
خواند روز جنگ او را کّلِ دین
کیست حیدر آنکه حق مطلق است
حق هماره با وی و وی با حق است
در شجاعت در عبادت در کمال
در فصاحت در بلاغت در جمال
در قضاوت در مروت در نبرد
بود اول بود آخر بود فرد
کی سزد بود او شود خانه نشین
جاهلی گردد امیرالمؤمنین
خود گرفتم چشم پوشم از غدیر
چون شود نادان به عقل کل امیر
او درِ شهر علوم احمدی است
این تیمّم را نمیدانست چیست
تا به جای نور ظلمت نصب شد
حق زهرا حق حیدر غصب شد
شب پرستان شعله ها افروختند
روز روشن بیت حق را سوختند
از در بیت خداوند وَدود
جای نور علم بالا رفت دود
در غم خورشید شد عالم سیاه
ابر سیلی ماند بر رخسار ماه
شیر حق با آنکه بُد یا رهمه
گشت اجرش خانۀ بی فاطمه (سلام الله علیه)
دست شیطان تا قیامت باز شد
ظلم و جور و حق کشی آغاز شد
حاصل این فتنه و مکر و دغل
نهروان گردید و صفین و جمل
ریخت در هم سر به سر اوضاع دین
شد معاویه امیرالمؤمنین
لشگر او فتنه ها انگیختند
خون یاران علی را ریختند
گشته پرپر، لاله های احمدی
کشته شد مظلوم، حجر بن عدی
پیش آن مرد علی مرد خدا
شد سر فرزندش از پیکر جدا
ای بسا منبر که در آن روز و شب
بر امیرالمؤمنین کردند سَب
نهروانی ها به حیدر تاختند
تا به محرابش زپا انداختندچ
دست شومی از سقیفه شد دراز
کشت حیدر را به محراب نماز
بادهای تیره از هر سو وزید
تا زمام افتاد در دست یزید
تلخ تر از زهر، کام خلق شد
شارب الخمری امام خلق شد
این شغال از آن سقیفه شد برون
زوزه از مستی کشید و ریخت خون
لعن بر آن نادرست و کج نهاد
کز همان آغاز خشت کج نهاد
آن که حق مرتضی را غصب کرد
این شقی را بر خلافت نصب کرد
آن که بخٍّ گفت و از حیدر برید
از تن فرزند زهرا سر برید
آن که محسن کشت با ضرب لگد
بر گلوی خشک اصغر تیر زد
ریسمان گردن حبل المتین
شد غل بازوی زین العابدین
تیری از شست سقیفه جست جست
آمد و بر حنجر اصغر نشست
از سقیفه شعله ها افروختند
تا حریم کربلا را سوختند
خولی و شمر و سنان و حرمله
سر به سر بودند از این سلسله
پور مرجانه اگر سفاک شد
زاده از این مادر ناپاک شد
از سقیفه حکم طغیان داده شد
صد چو حجاج بن یوسف زاده شد
بی پدرهائی که خصم حیدرند
تا ابد زائیدۀ این مادرند
ای برادر دین حق جوئی اگر
جز به سوی آل عصمت رو مبر
لاله بی فیض علی خار است و خس
دین بی مهر علی کفر است و بس
فرق بین کفر و دین از من بگیر
هست حدّش از سقیفه تا غدیر
جانشین و جان پیغمبر علیست
گر به شهر علم آئی در، علیست
خط حیدر خط اتقی الاتقیاست
راه دیگر راه اشقی الا شقیاست
(میثم) از مهر ولایت نور باش
ای غدیری از سقیفه دور باش

نخل میثم: مجموعه اشعار/ غلامرضا سازگار (میثم)؛ مقدمه محمدعلی مجاهدی (پروانه)/قم: حق بین، 1392

سایر اطلاعات:
کد مطلب: h407
وضعیت مطلب: فعال
گروه اصلی: مذهبی     زیرگروه: اشعار آئینی

دفعات بازدید: 13    
محبوبیت: 4   (کمترین=0 و بیشترین=5)    تعداد شرکت کننده در نظر سنجی مجبوبیت: 
تاریخ ثبت: 1401/10/11 ب.ظ 11:53:00


لینک صفحه ی مطلب: https://tadanesh.ir/t?c=h407


هم گروهی ها
شب آرزوها، شب آرزوها (ولادت) سحرت مبارک، سحرت مبارک صدف نبوت، صدف نبوت گهرت مبارک، گهرت مبارک فلک کرامت، فلک کرامت قمرت مبارک، قمرت مبارک قلم الهی، قلم الهی ...
صفا گرفت جهان چون دل رسول خدا(ولادت) به یمن عید بزرگ ولادت زهرا خدا به ختم رسل دختری عطا فرمود که بوده بیش تر از چار ام و هفت ابا حبیبه احد و پاره تن احمد یگانه کفو ...
قلم الهی اثرت مبارک(ولادت) فلک رسالت قمرت مبارک یمِ نورِ عصمت گهرت مبارک شجر نبوّت ثمرت مبارک شب شهر مکّه سحرت مبارک به جمال زهرا نظرت مبارک حرم نبوّت، حرم حرم شد ...
از کوثر و زمزم دهن خویش بشویم (مدح) تا با مدد فاطمه از فاطمه گویم درمانده ام از گفتن شرمنده از رویم گرد و عرق شرم روان از سر و رویم این تکیه عیان است عیان است عیان ...
ای بضعه پیغمبر یا فاطمه الزهرا (مدح) ای دخت پدر پرور یا فاطمه الزهرا هم قدری و هم کوثر یا فاطمه الزهرا حورای خدا منظر یا فاطمه الزهرا زهرای نبی مظهر یا فاطمه ...
ای حجرۀ تو کعبۀ افلاک در زمین(مدح) جبریل را به خاک در خانه ات جبین با آن که هست رکن همه رکن ها علی بودی تو رکن اعظم آن قبلۀ یقین تو کیستی که چهره به پایت نهد حسین؟ تو ...
ای خاک تو چشم آسمان ها(مدح) بانوی همیشۀ جهان ها اوج تو بلندتر ز امکان عمر تو فزون تر از زمان ها جایی که پدر شود فدایت زیبد که شود فدات جان ها با آنکه هماره از تو ...
ای خوانده خدا مدح تو را بهر پیمبر (مدح) وصف تو درخشیده به تطهیر و به کوثر راضیه و مرضیه و صدیقه، امینه منصورۀ معصومه و زهرای مطّهر هم وجه خدایی تو و قرآن محمّد هم ...
ای روح خدا به چشم حیدر(مدح) ای پاره پیکر پیمبر ای مادر وحی و دختر وحی ای لیله قدر حی داور عیسای مسیح کرده تعظیم اول به تو بعد از آن به مادر یک دفتر وصف تو است قرآن ...
ای قلم ای کتاب آیات وحی(مدح) ای گهر افشان روایات وحی ای همه دم هم نفس جبرئیل خورده قسم بر تو خدای جلیل خطّ تو با حکم حق آمیخته گوهر وحی از دهنت ریخته نقش تو بر لوح ...